تاکنون تعاریف زیادی از پرخاش عنوان شده است. در واقع بهتر است بگوییم تعریفی که همه در آن توافق داشته باشند، وجود ندارند. با این همه، اکثر پژوهشگران، پرخاش را چنین تعریف می کنند: رفتار فیزیکی یا کلامی که به منظور آزار رساندن به دیگران انجام می گیرد. این تعریف را، با تمیز قایل شدن بین پرخاش و پرخاشگری، خشم و خشونت، می پذیریم و انواع مختلف پرخاش را شرح می دهیم.
پرخاش، پرخاشگری نیست
تمایل بر این است که واژه های «پرخاش» و «پرخاشگری» به شیوهی قابل تبدیل به یکدیگر مورد استفاده قرار گیرند.گویی مترادفند، اما این دو عبارت، اغلب مفاهیم مختلف را شامل می شوند، پرخاش، رفتار است، اما پرخاشگری معمولا به عنوان صفت شخصیتی، یا حتی حالت عاطفی یا نگرش تعریف می شود.
شما زمانی پرخاشگر توصیف خواهید شد که اگر ناراحتتان کردند یا مزاحمتان شدند، بیشتر از دیگران تمایل به پرخاش داشته باشید. با این همه، پرخاشگری الزاما با پرخاش منعکس نمی شود و پرخاش، همان طور که خواهیم دید، همیشه با پرخاشگری همراه نیست.
پرخاش، خشم هم نیست
خشم نیز با پرخاش مترادف نیست. خشم هیجانی است که می توانیم، به هنگام روبرو شدن با رویدادهای ناخوشایند، نشان دهیم. اغلب برایمان پیش می آید که خشمگین می شویم، بدون آن که پرخاش کنیم. همچنین، می توانیم به یک نفر پرخاش کنیم، بدون آن که علیه او خشمگین شویم. خشم، اغلب با پرخاش همراه است، اما شرط لازم برای ابراز پرخاش نیست.
پرخاش، حتی خشونت هم نیست!
اکثر مردم «پرخاش» و «خشونت» را اشتباه می کنند. این دو عبارت معادل نیستند. خشونت در مورد شکل افراطی پرخاش به کار می رود و چنین تعریف می شود: اقدام عمدی، به منظور ایجاد آزار جسمی یا روانی شدید در دیگران. فرض کنید یکی از دوستانتان با شما شوخی زشتی می کند یا، به هنگام ورود به کلاس، هولتان می دهد. بدون تردید، این دو رفتار را پرخاش علیه خودتان به حساب می آورید، اما مسلما آنها را خشونت توصیف نمی کنید.
بنابراین، تمیز بین پرخاش و خشونت ابهام دارد، زیرا به دشواری می توان گفت که هول دادن به کجا ختم می شود و حمله، به منظور آزار رساندن به دیگران، از کجا شروع می شود. باید بدانیم رفتار خشونت آمیز، در نفس خود، پرخاش به حساب می آید، در حالی که پرخاش جزئی، خشونت تلقی نمی شود. (هر گردی گردو نیست)
این کار را عمدا انجام ندادم!
پرخاش، رفتار عمدی به حساب می آید. اگر شما در را محکم باز کنید و با این کار، به طور تصادفی، دماغ برادر خانمتان را زخمی کنید، حتی اگر او را دوست نداشته باشید، علیه او پرخاش نکردهاید! عامل مهم این است که عمدا او را زخمی نکرده اید.
مسلما می توان به این فکر افتاد که شما ناآگاهانه این کار را انجام دادهاید تا او را زخمی کنید. اما «قصد نا آگاهانه» به دشواری قابل مطالعه است و در روانشناسی اجتماعی، برای تبیین رفتار، از ناآگاه کمک گرفته نمی شود.
بیشتر بدانید: کاهش استرس و اضطراب با عرق اسطوخودوس
کلماتی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم آزار می رسانند
طبق تعریف خودمان، پرخاش می تواند هم فیزیکی و هم کلامی باشد. اگر به رقیب خود، حرفهایی بزنید که میدانید آزار دهنده است و آنها را دقیقا با همین نیت بر زبان آورید، رفتار شما با تعریف پرخاش مطابق خواهد کرد.
حال فرض کنیم لزومی نمی بینید که به طور مستقیم کلمات آزار دهنده به دشمن خود بگویید تا علیه او پرخاش کنید. اگر دربارهی او شایعات موذیانه پخش کنید، رفتار کلامی شما، به طور غیر مستقیم او را هدف قرار خواهد داد و در نتیجه پرخاش به حساب خواهد آمد.
پرخاش فیزیکی نیز ممکن است غیر مستقیم باشد، مثلا زمانی که توپ پلاستیکی تعدادی کودک را، به علت سر و صدای زیاد آنها در کوچه، پاره میکنید. خط خطی کردن اتومبیلهای نو مردم نیز پرخاش فیزیکی غیرمستقیم محسوب میشود.
هدف پرخاش: پرخاش دشمنانه و پرخاش ابزاری
رفتار پرخاشگرانه، معمولا از هدف آزار رساندن به دیگران ناشی می شود. در این حالت از پرخاشِ دشمنانه صحبت می شود (رال وندال، ۱۹۷۴: برکوویتز، ۱۹۸۴، ۱۹۸۹). شوهری که زنش را، تنها با هدف آزار رساندن به او کتک می زند، دقیقا پرخاش دشمنانه نشان می دهد.
گاهی هم اتفاق می افتد که دشمنی، پیش از سایر هدفهای پرخاشگر صورت می گیرد. مثلا، شوهری که نمی تواند جدایی از زنش را بپذیرد و در نتیجه او را می کشد، به جدایی قطعی می رسد. ممکن است دشمنی آن قدر قوی باشد که همه چیز را تحت الشعاع قرار دهد.
پرخاش، هر چند همیشه با هدف آزاررسانی آگاهانه همراه است، می تواند وسیله رسیدن به هدفی دیگر، غیر از آزار رساندن باشد.
وقتی پرخاش، در جهت رسیدن به هدف، یک مرحلهی واسطه ای تشکیل می دهد، از پرخاش ابزاری سخن گفته می شود (رال وندال، ۱۹۷۴؛ یرکوویتز، ۱۹۸۴ و ۱۹۸۹). اگر پول شخصی را، به منظور خریدن لباس برای خودتان بدزدید، مسلما هدفتان آزار رساندن به او خواهد بود، زیرا به طور یقین میدانید که این دزدی او را ناراحت خواهد کرد.
با این همه، هدف نهایی شما آب رساندن به خود فرد نبوده است، بنابراین، پرخاش شما ابزاری یا وسیلهای است.
بیشتر بدانید: حفظ آرامش و افزایش تمرکز با هات چاکلت گانودرما
برای نشان دادن تفاوت پرخاش دشمنانه و پرخاش ابزاری، از مثالهای ساده استفاده کردیم، اما، فرق بین این دو پرخاش همیشه آسان نیست، زیرا یک رفتار معين، معمولا ویژگیهای هر دو شکل پرخاش را نشان می دهد. در اکثر موقعیتها، پرخاش، هم با هدف آزاررسانی و هم برای رسیدن به اهداف دیگر انجام می گیرد.
فرماندهان نظامی، اغلب سعی می کنند کینهی دشمن را در دل سربازان خود طوری فرو کنند که هدف از پرخاش، هم به علت دشمنی باشد و هم به دلایل ابزاری (رسیدن به اهداف دیگر). سربازان، دشمنان را می کشند زیرا:
- آنها نفرت دارند (پرخاش دشمنانه)
- میخواهند برای کشور خود افتخار کسب کند (پرخاش ابزاری).
به همین شیوه، بعضی مربیان ورزش، اعضای تیم خود را بر می انگیزند تا از حریف خود نفرت داشته باشند و حتی از داشتن تماسهای شخصی با آنها در خارج از بازی یا در فاصله دو دور بازی جلوگیری کنند، در واقع، مربیان روی ادراک قالبی حریف حساب می کنند. مربیان می ترسند که ایجاد رابطه با حريفان، این تصور را در ورزشکاران به وجود آورد که آنها افراد نفرت انگیزی نیستند و در نتیجه، در مقابل آنها کمتر پرخاشگر باشند.
پرخاش با هدف مثبت
در مورد استفاده از رفتار پرخاشگرانه برای رسیدن به هدف مشروع چه باید گفت؟
گاهی پیش می آید که پرخاش، حتی زمانی که در دیگران آسیب جسمی یا روانی کوتاه مدت ایجاد می کند، برای نیل به اهداف مثبت از دید پرخاشکننده انجام می گیرد. والدینی که کودک خود را، با محروم کردن از بازی یا زندانی کردن او در اتاق تنبيه می کنند، طبق تعریف، رفتار پرخاشگرانه نشان می دهند، زیرا عمدا در کودک ناراحتی روانی به وجود می آورند.
با این همه، اگر والدین سعی کنند کودک را از تکرار رفتارهای خطرناک باز دارند (مثلا، عبور از خیابان بدون نگاه کردن به اطراف)، قبول خواهیم کرد که رفتار آنها، در عین پرخاشگرانه بودن، منفی به حساب نمی آید.
از طرف دیگر، میدانیم که پرخاش، گاهی برای دفاع لازم است و از قدیم گفته اند: گربه که به تنگنا افتد، چشم آدمی را در آورد. در دنیای امروزی، که روابط بیش از پیش پیچیده است، اشخاص با انواع ناکامیها روبهرو می شوند. میدانیم که اولین واکنش در مقابل ناکامی پرخاش است.
گاهی پرخاش جابه جا می شود و موضوع دیگری را غیر از عامل اصلی، هدف قرار می دهد. مثلا، احتمال دارد کارمندی که موفق نمی شود، احساس ناکامی کند و ناکامی خود را به صورت پرخاش به همکار دیگر نشان دهد. اینجاست که پرخاش طرف مقابل، برای دفاع از خود، ضرورت پیدا می کند.
مسلما مطالب بالا نمی تواند هر نوع رفتار پرخاشگرانه را، به بهانه این که علت یا هدف های قابل دفاع دارد، توجیه کند. می توان اعمال وحشتناکی را نام برد که از دید پرخاش کنندگان برای کسب افتخار بوده است، اما هیچ یک از آنها قابل بخشش نیست.
به همه جنگهای قومی یا ایدئولوژیک توجه کنید. ببینید چگونه مردم را تحت عنوان ایدئولوژی، تکهپاره کرده اند و هنوز هم تکهپاره میکنند. بنابراین هدف این است که بگوییم هرچند پرخاش معمولا مورد پذیرش نیست، در برخی شرایط برحسب دیدگاه اتخاذ شده قابل توجیه به نظر می رسد.
بیشتر بدانید: رفع نگرانی با عرق سنبل الطیب
علت پرخاش چیست؟
حال می توانیم رفتارهای پرخاشگرانه را بشناسیم و تفاوتهای انواع مختلف پرخاش را تشخیص دهیم. آیا می توانیم علت آنها را نیز بدانیم؟ پرخاش، پدیده بسیار پیچیده ای است و برای پاسخگویی به سوال بالا، متخصصان با تکیه بر زیست شناسی، غریزه، شخصیت و محیط یا یادگیری، نظریه های زیادی ارائه دادهاند. این نظریه ها، هر چند گاهی رو در رو قرار می گیرند، یکدیگر را تکمیل می کند.
هرچه باشد بسیاری از تحقیقات نشان می دهد که پاداش دادن به رفتارهای موافق اجتماعی و نادیده گرفتن رفتارهای پرخاشگرانه، موثرتر از تنبیه کردن رفتارهای پرخاشگرانه است. به علاوه، وقتی کودکان می توانند مشاهده الگوهای پرخاشگر، پرخاش را یادبگیرند، می توانند رفتارهای موافق اجتماعی را نیز با مشاهده الگوهای آرام و غیر پرخاشگر،یاد بگیرند.