در مقاله دستور رژیم لاغری قسمت 5 بر اساس دستور کارندارلینگ به موضوع “احترام به خود ” که در افراد چاق معمولا بسیار کم است و رابطه آن با رژیم لاغری بررسی کردیم و در این مقاله؛ دستور رژیم لاغری- قسمت6 به دسته بندی غذا ها؛ (غذای ارضا کننده، غذای اغوا کننده) و ارتباطشان با رژیم لاغری می پردازیم. مجسم کنید در خانه هستید و به کارهای معمول سرگرمید. تصویر یک نان شیرینی میوهای به ذهنتان می آید. یک شیرینی شکلاتی ژله دار و خوشمزه. حتی عطر آن به مشامتان میرسد و دهانتان آب میافتد.
تسلیم صدای داوری کننده میشوید. «پس به جایش چند هویج میخورید.چند هویج میخورید. اما چند دقیقه بعد میبینید که هنوز ارضا نشدهاید. تصویر نان شیرینی ژله دار دوباره به ذهنتان میآید. با اندیشیدن به پنیر بینمک با آن می جنگید. به سراغ یخچال میروید و مقداری پنیر بی نمک میخورد، اما فکر نان شیرینی هنوز دست از سرتان برنداشته است.به این ترتیب، چند ساعتی را می گذرانید.
نصف ساندویچ و یک تکه پنیر و یک هلو میخورید. همه آنها غذاهای خوبی هستند. اما در این لحظه شما چیز دیگری میخواهید. نان شیرینی میوهای در افقهای ذهنتان پرواز میکند.و در سه ساعت آخر چه کرده اید؟ کالریهایی بیش از یک نان شیرینی مصرف کردهاید، احساس نفخ و انزجار و نامیدی میکنید. با طرد تمایل طبیعی خود برای یک نان شیرینی، هیچ کار مثبتی به انجام نرسانده اید.
پس چگونه میتوانید این رفتار را عوض کنید تا به نتیجه مثبتتری برسید؟ میتوانید با خودتان بازی کوچکی بکنید تا دریابید غذای ویژویی که میخواهید «غذای ارضا کننده است یا «غذای اغوا کننده». وقتی به خوراکی تمایل دارید حتی یک نان شیرینی احساستان را تجزیه و تحلیل کنید. آیا نان شیرینی به هیجان، خشم، یا احساس تنهایی متصل است؟ اگر به جز تمایلی ساده برای خوردن نان شیرینی، هیچ چیز دیگر را کشف نکردید، می توانید مطمئن باشید که کاملا به شما رضایت خواهد.
غذای ارضاکننده
صحنه دیگری را مجسم کنیم. ذهناً بروید و نان شیرینی را بیاورید. حالا بنشینید و رنگ و جنس آن را مجسم کنید. عطرش را بو کنید. آرام آن را بخورید و از گاز زدن به آن لذت ببرید. به خودتان بگویید: «برایم اشکالی ندارد که این را بخورم و از آن لذت ببرم.» نگذارید به احساس گناه تسلیم شوید.
وقتی با یک نان شیرینی خودتان را ارضا میکنید، همه آن کالریهای اضافی سایر غذاها را که بدنتان واقعا نمیخواست حذف کردهاید. اکنون با تصمیم درباره این که چه میخواهید و چه نمیخواهید، بر غذا اقتدار مییابید. بدنتان میداند که چه غذاهایی برایش ارضا کننده است و این را به شما خواهد گفت. من این غذاها را «غذاهای ارضا کننده) میخوانم. پس میتوانید از خود بپرسید: «آیا این نان شیرینی (یا هر چه میخواهید) ارضا کننده خواهد بود؟» اگر ارضا کننده بود، آن را بخورید و از آن لذت ببرید.
غذای اغواکننده
دستور رژیم لاغری کارندارلینگ به این اشاره می کند که نوعی غذای دیگر نیز هست که آن را «غذای اغواکننده میخوانیم. «غذای اغواکننده سرِ زشتش را پشت چنین صحنهای پنهان می کند: بازهم خانهاید و به کارهایتان سرگرمید. به خودتان میگویید: «احساس گرسنگی میکنم اما نمیدانم چه بخورم.» پس یخچال را باز میکنید و ته مانده خوراک جوجه و مقداری پای سیب و اندکی سالاد میوه پیدا میکنید.
به خودتان میگویید: «خب، بد نیست. همینها را میخورم.» یک ساعت بعد، همچنان دنبال چیزی میگردید تا ارضایتان کند، اما چیزی به ذهنتان نمی آید. هرچه به دستتان آمده خورده اید، اما اغوا شده اید. غذایی خورده اید که مقدار زیادی کالری به شما رسانده است، بدون هیچ رضایت.
کار درست در این وضعیت این است که پیش از گشودن یخچال، مکث کنید وانگیزه هایتان را بیازمایید. شاید اصلا غذا نخواهید. در این صورت، دریابید که واقعا چه می خواهید. بیندیشید و با خودتان صادق باشید. آیا به استراحت و آسایش احتیاج دارید؟ آیا از کار یا رابطه تان ناراضی هستید؟ بکوشید دریابید به چه نیاز دارید. آنگاه خواهید توانست عنان وضعیت را در اختیار بگیرید.
گاه نخواهید توانست نیاز را دریابید. شاید در اعماق ذهن مدفون شده باشد، یا آنقدر دردناک باشد که در آن هنگام نتوانید به آن بپردازید. دراین صورت، به جای این که تسلیم «غذای اغواکننده» بشوید، کار دلپذیری برای خودتان بکنید. دوش بگیرید و استراحت کنید، به دوستی باز کنید، کتاب بخوانید، عبارتهای تأکیدی خود را بنویسید، به پیاده روی بروید، یا یک کار دلخواه دیگر.
خوردن آزادیخواهانه
وقتی برای غذاهای مختلف، برچسبهای «غذای ارضاکننده» و «غذای اغواکننده» را به کار میبرید، در زندگیتان احساس اقتداری تازه خواهید یافت. مراجعانم وقتی استفاده از این فرایند را آغاز می کنند، اغلب گزارش میدهند که احساس آسودگی عظیمی میکنند.
خانم ۵۶ سالهای که مدام در حال رژیم لاغری بود درباره این فرایند شنید، زیر گریه زد چون احساس کرد شیطانی پلید جسمش را ترک کرده است. نخست این شیوه را دشوار یافت، زیرا یک عمر برنامه ریزی خورد و خوراکش میگفت: «حتی نگاه کردن به غذاهای پر کالری چاق کننده است!» اما به شدت مصمم بود و تدریجا این شیطان پلید» را نابود کرد. سرانجام توانست ماهرانه دریابد که کدام غذا را – بیتوجه به مقدار کالری آن باید بخورد.
تشخیص تفاوتهای «غذاهای ارضا کننده» با «غذاهای اغواکننده» به شما اجازه میدهد تا آنچه را که به راستی میخواهید بخورید. خوردن آنچه میخواهید، کلیدی است برای این که آن گونه که میخواهید بنمایید. این روشی است که شخصی که به طور طبیعی لاغر است.
اگرچه در سطحی ناخودآگاه – برای خورد و خوراکش در نظر می گیرد. غذا خوردن برطبق هوسهای احساسهای منفی (خشم و ترس و آزار) به شما رضایت بلند مدت نخواهد بخشید.
تغذیه جای خود را دارد
مثالهای پیشین به خوراکیهایی مانند نان، شیرینی و شکلات و کافه گلاسه و این جور چیزها مربوط میشد: خوراکیهایی که معمولا فاقد ارزش غذایی محسوب می شوند. من اغلب به این گونه خوراکیها با دیدگاهی مثبت رجوع میکنم، زیرا رهایی از ترس و تداعیهای منفی که نسبت به آنها بنا کردهایم ضرورت دارد.
وقتی آنها را به صورت یک طبقه بندی در میآورید، صاحب قدرتی بیش از اندازه میشوند و بر شما نفوذ مییابند. البته حقیقت دارد که نمیتوانید فقط با شیرینی و شکلات زندگی کنید و شخصی سالم باقی بمانید. اما اگر از این خوراکیها محروم شوید، چه بسا آرزویی شدید برای آنها در خود بپرورانید. پس باید بگذارید آنچه را که میخواهید به دست آورید تا از آرزوی آن که مدام با شماست و دست از سرتان بر نمیدارد خلاص شوید.
نه بگویید
گرد هم آمدن اغلب به معنای غذاست. این صحنه را مجسم کنید: نزد دوستی میروید تا با او گپی بزنید. اصلا به غذا فکر نمیکنید. ذهنا وجسما کاملا راضی و عالی هستید. دوستتان به شما میگوید که همین الان یک کیک آلبالو درست کرده و فورا یک تکه بزرگ برایتان میبُرد. یک را جلو شما می گذارد و منتظر تحسین و قدردانی شما میشود.
هزار فکر فرو میروید. نمی خواهید کیک را بخورید، اما ضمنا میخواهید دوست مهربان و سخاوتمندتان را برنجانید. وانگهی، کیک بسیار خوشمزهای به نظر میرسد. باید با خودتان و دوستتان روراست باشید. در این گونه موارد، برای این که به هدفتان برسید لازم نیست احساس کسی را بیازارید.
می توانید بگویید: «عزیزم این کیک عالی است. اما من واقعا سیرم.» یا میتوانید بگویید: «امروز صبحانه کامل و مفصلی خوردهام. اما آشپزی تو آنقدر عالی است که حیفم میآید کيک تو را از دست بدهم. آیا مانعی دارد که سهم خودم را به خانه ببرم؟ میخواهم وقتی احساس گرسنگی میکنم آن را بخورم.»
این شیوه سبب میشود که همه برنده و پیروز باشند. هم دوستتان را تحسین کردهاید، هم مجبور نیستید چیزی را بخورید که نمی خواهید. مهمتر از همه این که میتوانید آن را بعدا بخورید، موقعی که واقعا آن را میخواهید.
ذوق و شوق شیرینی
یکی از شاگردانم زن جوانی به ما گفت که این شیوه چقدر برایش مؤثر بود. او شیرینی شکلاتی را خیلی دوست داشت. اما به شدت در اندیشه رژیم لاغری فرو رفته بود – اندیشهای که بیشتر ما به آن سرگرميم و شیرینی شکلاتی را از زندگیش حذف کرده بود. البته به جز ناخنکزدنها، که با احساس گناه همراه بود.
او شجاعانه این نظریه را که اگر آنچه می خواهید بخورید – به مقدار متعادل آن را خواهید خورد – آزمود. به خودش اجازه داد که چند شیرینی شکلاتی بخورد، و هر کدام را که میخورد احساس گناه کمتری میکرد. در پایان دو هفته، متوجه شد که تمایلش به شیرینی به طرز قابل توجهی کاهش یافته است. حالا به ندرت یک یا دو شیرینی میخواهد و ناخنکزدنها او کاملا متوقف شده است.
این را نیز کشف کرده است که بدنش غذاهای سالمتر میطلبد. غذاهایی مانند سبزیجات و میوهها و غلات با سبوس. تمایل به غذاهای طبیعی و سالم،معمولا وقتی پیش میآید که از مقاومت در برابر «فهرست ممنوعها » دست برداشته باشید.
من بارها شاهد موفقیت این شیوه بودهام. وقتی اندیشههای منفی درباره غذا را از خود دور میکنید، و به بدنتان این فرصت را میدهید که از جانب خودش سخن بگوید، شما را به سوی غذای خوب هدایت خواهد کرد. این بدان معنا نیست که هر از گاهی بستنی نخواهید خواست. علاوه بر جسم، به روح هم باید غذا رساند. گاه بستنی این کار را میکند.
برگرفته از کتاب بدون اضافه وزن نوشته “کارن دارلینگ ” ترجمه گیتی خوشدل